همه ما انسانها در همه زمانهای زندگیمان در حال تصویرسازی ذهنی هستیم و از اینکار بیاطلاعیم و فکر میکنیم که تصویرسازی ذهنی چقدر کار دشوار و پیچیدهای است. اگر چشمان خود را ببندید در همان حال شروع به تصویرسازی ذهنی میکنید. انسانها در تمامی مراحل زندگی خود، از قدرت تصویرسازی استفاده کردهاند. اما مسئله اینجاست که اغلب مردم از تصویرسازی ذهنی به درستی استفاده نمیکنند.
در فرایند تصویرسازی ذهنی، باید ذهن شما و تصویر سازی ذهنیتان پیوسته متوجه چیزهایی که میخواهید و شخصی که میخواهید به او تبدیل شوید، باشد.
در واقع تصویر سازی ذهنی یعنی فکر کردن عمیق و یا متمرکز کردن انرژی فکر در مورد یک موضوع خاص همراه با تصویر آن موضوع میباشد. تصويرسازی ذهني كاملا شبيه واقعيتهاي بيروني است همچنین تصویرسازی ذهنی اکتسابی و براساس خلاقیت است و نه هوش. بنابراین این روش برای تمام افراد و تمام سنین موثر و کاربردی میباشد.
تقریبا آنچه را که در زندگی به آن دست آورده اید یا نتوانستهاید به آن دست بیاورید ناشی از استفاده یا استفاده نکردن از تکنیک تصویرسازی است.
برایان تریسی در کتاب قانون جذب خود مینویسید که با آگاهی از این چهار عنصر اساسی تصویر سازی ذهنی و اجرای آنها.
سریعتر و آسانتر از آنچه فکر میکنید میتوانید اهداف زندگیتان را محقق شده ببینید.
تعداد دفعاتی که یک هدف به خصوص را در ذهن خود تصویر میکنید رابطه مستقیمی با واقعیت دارد.
هر چه تصویری را بیشتر در ذهن خود تکرار کنید، بیشتر این تصویر در ذهن نیمه هوشیار شما ثبت میشود و به آسانی میتواند به عنوان بخشی از واقعیت شما محسوب شود.
عنصر دوم تصویرسازی، مدت آن است. یعنی چه مدت زمانی را در هر روز صرف تصویرسازی ذهنی کنید.
وقتی در حالت آرمیدگی قرار بگیرید، میتوانید با چندین ثانیه و حتی چند دقیقه تصویر مورد نظر را در ذهن خود مجسم کنید.
هر چه بیشتر بتوانید این کار را بکنید، بهتر میتوانید تصویر را به عمق ذهن نیمه هوشیار خودتان بفرستید.
رابطه مستقیمی میان تصور روشن و شفاف نتیجه یا عملکرد و تبدیل آن به واقعیت وجود دارد.
وقتی هدف جدیدی برای خود در نظر میگیرید، تصور یا تجسم شما از این هدف معمولا مبهم است.
اما هر چه بیشتر آن را بنویسید، مرور کنید و در ذهن خود تصویرسازی کنید،
برایتان روشنتر و شفافتر میشود و سرانجام در شرایطی قرار میگیرید که هدف از شفافیت کامل برخوردار میشود.
در این زمان، هدف ناگهان در دنیای شما و دقیقا به همان کلی که آن را تصویر سازی کردهاید، ظاهر میشود.
شدت تصویر سازی یعنی اینکه احساسات خودمان را با تصورات ذهنیمان همراه کنیم. این مهمترین بخش تصویرسازی ذهنی است.
اگر احساسات شما به اندازه کافی شدید و پرمحتوا باشد
و تصورسازی از شفافیت کافی برخوردار باشد، هدفتان بلافاصله تحقق پیدا می کنند.
حالا میخوام با داستان واقعی “جیمز نسمت” قهرمان گلف ، نقش تصویر سازی ذهنی را خدمت تون بیان کنم.
جیمز نسمت همیشه رؤیای پیشرفت در بازی گلف را داشت و نهایتا توانست با یک روش تصویر سازی ذهنی به این هدف برسد.
او یک بازیکن متوسط بود. او گلف را کنار گذاشت و به مدت هفت سال، حتی به زمین گلف قدم نگذاشت.
اما در حقیقت در خلال همین وقفه هفتساله بود که او موفق به ابداع روش منحصر به فرد تصویر سازی ذهنی خود شد، روشی که برای همه ما یک الگو محسوب میشود.
پس از این مدت با حضورش در زمین گلف، رکورد شگفتانگیزی کسب کرد که بسیار بهتر از نتایج متوسط او در سالهای گذشته بود.
تازه این در حالی بود که وضعیت جسمانی او در طی این هفت سال به طور قابل محسوسی تحلیل رفته بود.
سرگرد نسمت، تمام آن هفت سال را در ویتنام و در اسارت به سر برده بود.
تقریباً در تمام این مدت، هیچ کس را ندیده بود، با هیچ کس هم صحبت نکرده و هیچ فعالیت جسمانی انجام نداده بود. و به جز دعا برای آزادیاش هیچ کار دیگری نکرد.
اما بعد به این نتیجه رسید که اگر برای مشغول کردن ذهنش راهی پیدا نکند حتماً دیوانه خواهد شد و احتمالاً زندگیاش را از دست خواهد داد. اما ؟
او در ذهن خود، زمین گلف مورد علاقهاش را انتخاب میکرد و بازی را آغاز مینمود.
هر روز یک بازی کامل هجده مرحلهای را در تخیل خود به پایان میرساند.
او همه چیز را با تمام جزئیات، به تصویر میکشید. خود را میدید که لباس مخصوص گلف به تن دارد؛
بوی خوش درختها و چمن تازه و آراسته را احساس میکرد.
شرایط مختلف جوی را برای خود تجسم میکرد.
در صحنه تخیل او تمامی جزئیات از درختها گرفته تا آواز پرندگان، احساس نرمی چمنهای زیرپا، همه و همه به حقیقتی مطلق تبدیل میشدند.
او گرفتن چوب گلف را در میان مشتهایش احساس میکرد
و در حالیکه به طور خیالی ضربه میزد همیشه خود را آموزش میداد.
حرکت هلالی شکل گوی را در آسمان خیالش ضربه میزد همیشه خود را آموزش میداد.
حرکت هلالیشکل گوی را در آسمان خیالش دنبال میکرد
و فرود آمدن آن را در محل مورد نظرش تماشا میکرد و تمام این رویدادها در ذهن او شکل میگرفت!
در دنیای واقعی او هیچ شتابی وجود نداشت. جایی برای رفتن نبود. اما او در ذهن خود، به راه میافتاد.
گویی به راستی در زمین گلف قدم برمیدارد. یک دوره کامل بازی در ذهن او، به اندازه یک بازی واقعی طول میکشید. هیچ چیزی از قلم نمیافتاد.
هفت روز در هفته، چهار ساعت در روز، هجده مرحله کامل. تعجبی ندارد که پس از هفت سال، او توانست بیست ضربه از رکورد متوسط خودش پیشی بگیرد.
بنابراین اگر مدام با تصویر سازی ذهنیتان، خود را در حالتی ببینید که در حال اجرای قوی یک برنامه هستید
و با جملات مثبت و محرکی که از ذهن خود می گذرانید، این تصاویر را تقویت کنید،
به تدریج این تصاویر با جملات تاکیدی مثبت، موجب طراحی جدیدی در ذهنتان می شود و نهایتا احساس فوق العاده ای نسبت به اون برنامه در شما ایجاد خواهد کرد .
اگر احساسات و باور شدید به همراه تصویرسازی شفافیت از هدف تان داشته باشید. دستیابی به اهداف مدنظر خیلی سریع اتفاق میافتد.
غذای روح...برچسب : نویسنده : فودروح foodrooh بازدید : 360 تاريخ : شنبه 30 شهريور 1398 ساعت: 23:00
ذهن انسان به دو قسمت تقسیم میشود: خودآگاه و ناخودآگاه.
افراد تنها از ۱۰% ذهن خودآگاه خود استفاده مینمایند.
ضمیر ناخودآگاه بسیار بزرگ تر و نیرومند تر عمل می کند و در حدود ۹۰% دیگر از واکنش های ذهنی ما را تحت کنترل خود دارد.
اگر بتوانید به طور کامل از ضمیر ناخودآگاه ذهن خود استفاده کنید، می توانید از قدرت جادویی آن برای پیشبرد و ارتقای زندگی خود بهره بگیرید.
ضمیر ناخودآگاه بخشی از ذهن ماست که بسیاری از تصمیمهای ناخودآگاه (خودکار) و برداشتهای ما در آنجا شکل میگیرد.
روانشناسان ضمیر ناخودآگاه را سرچشمهی خلاقیت، اندیشهها و احساسات شهودی، الهام و بیداری معنوی میدانند.
زمانی که یاد بگیرید چطور طرز تفکر خود را تغییر داده و به قدرت ضمیر ناخودآگاهتان متصل شوید، زندگی شادتر و موفقتری خواهید داشت.
یکی دیگر از نمونه های بارز ضمیر ناخودآگاه، رانندگی است. زمانیکه شما در حال رانندگی هستید، اصلاً به نحوه عملکرد خود فکر نمی کنید و تمام اعمال خود را با فکر انجام نمی دهید، بلکه همه کارها را به صورت اتوماتیک وار انجام میشوند، شما فقط رانندگی می کنید.
اگر واقعاً قصد دارید که در زندگی خود به موفقیت و کامیابی دست پیدا کنید، باید بدانید که ذهن ناخودآگاهتان به چه صورت کار می کند و از خود واکنش نشان می دهد.
باید به این امر اعتقاد داشته باشد که هیچ گاه برای دست یابی به رویاها و آرزوها دیر نیست.
“هیچ گاه برای تبدیل شدن به آن فردی که می خواهید، دیر نیست.” جرج الیوت
در اینجا روشهایی را خدمت تون ارض میکنم که با استفاده از آنها براحتی تغییراتی را در ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه انجام دهید و خودتان را برای موفقیت های بزرگ آماده کنید.
داشتن تردید نسبت به خود یا افکار خود توانایی عملکرد مناسب شما را محدود کرده و بر رسیدن به آنچه که قادر به انجام آن هستید اثر میگذارد.
به عبارت دیگر، اگر به خودتان، قابلیتها و شانستان برای موفقیت تردید دارید، خودتان را آمادهی شکست کردهاید.
هر زمان که دیدید نسبت به خود یا تواناییهایتان احساس منفی دارید، از خود بپرسید چه دلیلی وجود دارد که باعث شود در این کار موفق نشوید، و به زودی متوجه خواهید شد که داشتن این افکار مشکوک نسبت به خودتان هیچ پایه و اساس واقعی ندارد.
تا زمانی که تلاش نکردهاید، هرگز متوجه موفقیت یا عدم آن نخواهید شد. و هر موقعیت به تحقیق و بررسی مخصوص به خود نیاز دارد.
هر چقدر بیشتر به خودتان و تواناییهایتان ایمان داشته باشید، احتمال تلاش و موفقیت شما بیشتر خواهد بود.
وقتی افکار منفی و پر از تردید درباره خود را از بین ببرید، باید آنها را با افکار سازندهتر و مفیدتر جایگزین کنید. برای این کار استعدادها و قابلیتهایتان را باور داشته باشید،
و یاد بگیرید که تعریف و تمجیدهای مثبت دیگران را بپذیرید.
نقاط قوت، استعدادها و تواناییهای هر فرد را به رسمیت بشناسید، از جمله خودتان را.
به جای انگشت گذاشتن روی خطاها یا نقاط ضعفتان، تلاش کنید تا آنچه را که قابل تغییر است، شناسایی کنید.
یاد بگیرید که وقتی با خودتان صحبت میکنید، مثبت باشید. یک روش خوب برای شروع تفکر مثبتتر این است که، چیزهایی را که در مورد خودتان به هیچکس نمیگویید، به خودتان هم نگویید.
هر زمان که یک فکر منفی به ذهنتان وارد میشود، تلاش کنید تا با قدردانی از یک نکته خوب درباره خودتان به آن پاسخ دهید.
پیش از تلاش برای بهکارگیری تواناییهای ذهن ناخودآگاهتان، بهتر است طرز تفکر آگاهانهی خود نسبت به اهداف و آرزوهایتان را تغییر دهید.
حتی اگر رویاهای بزرگی دارید، آنها را در قالب اهداف هوشمندانه (S.M.A.R.T) بیاورید و نتایج آن را سریع در زندگی تون احساس کنید.
اهداف هوشمندانه (S.M.A.R.T) شامل : مشخص (Specific)، قابل اندازهگیری (Measurable)، دستیافتنی (Achievable)، نتیجهگرا (Results-Focused)، و مقید به زمان (Time-Bound).
ضمیر ناخودآگاه شما میتواند تغییرات بزرگی در میزان خشنودی شما از زندگی هر روزتان ایجاد کند. اگر روزتان را با حال بدی شروع کردهاید، به احتمال زیادی تا اتمام روز حال شما بدتر خواهد شد.
این موضوع به این خاطر است که الگوهای فکری ضمیر ناخودآگاه شما، تحت تأثیر نحوه تعامل با جهان و همچنین روش پردازش اطلاعات و موقعیت اطراف توسط شما قرار دارد.
اگر ضمیر ناخودآگاه شما را برای داشتن خُلقوخوی مثبت آماده کرده باشد، احتمالا ناخوشایندترین اتفاقات را هم صرفا به چشم یک دردسر معمولی میبینید.
ضمیر ناخودآگاه شما به طور قابل توجهی از طریق الگوها و عادتهای شناخته شده در زندگی روزمره عمل میکند. این همان چیزی است که به مغز شما اجازه میدهد هنگام رانندگی به سمت محل کار یا رسیدن به مترو، در حالت خودکار قرار بگیرد.
تغییرات کوچک در روال زندگی روزمره میتواند تأثیر زیادی بر تعامل شما با جهان اطرافتان داشته باشد. شما ضمیر ناخودآگاهتان را وادار به داشتن تعامل بیشتر با محیط میکنید، که این کار سرانجام موجب آموزش ذهن برای تمرکز بر اهداف و تعامل با آنها میشود.
سعی کنید هر از گاهی از مسیر دیگری به خانه بروید، یا هنگام برگشت به خانه روال کارهای خود را تغییر دهید. تغییرات کوچکی از این قبیل موجب تغییرات بزرگی در نحوهی تعامل ضمیر ناخودآگاه شما با محیط اطراف میشود.
هنگامی که فهمیدید ضمیر ناخودآگاه چگونه بر تعامل شما با جهان اثر میگذارد، خود را پذیرای افکار و احساسات جدید میکنید.
این کار نیازمند زمان و تلاش زیادی است، اما در نهایت میتوانید تشخیص دهید چه زمانی و در چه موقعیتی مغز مخدوش میشود و به خودتان آموزش میدهید تا مانع تناسب جهان با جهانبینی خود شوید.
وقتی به این مهم دست یافتید، شما تواناییِ آموزش ضمیر ناخودآگاه خود، برای ایجاد تغییرات واقعی در ادامهی زندگی را خواهید داشت.
به عنوان مثال، شاید بخواهید وارد زمینه کاریِ جدیدی شوید اما تواناییِ برقراری هیچگونه ارتباطی با رئیس خود را ندارید.
به جای هراس از ارتباط با کسانی که به شما در رسیدن به رویاهایتان کمک میکنند، خود را وادار به صحبت با آنها کنید. از خانه خارج شوید و در مناسبتهای جمعی شرکت کنید. این کار موجب فراهم شدن فرصتهای جدید برای شما میشود یا حداقل اینکه طرز فکر شما درباره ارتباطات و نحوه دنبال کردن فرصتهای شغلی را تغییر میدهد.
اگر واقعا میخواهید از قدرت ضمیر ناخودآگاه خود استفاده کنید، باید به روشنی بدانید که چه میخواهید. نتایج دلخواه شما باید بدون ابهام بوده و تا حد امکان مختصر و مفید باشند.
هر زمان که نسبت به خودتان یا تواناییهایتان دچار شک و تردید شدید، اهداف خود را تکرار کنید تا توجه شما به سمت اهدافتان بازگردد.
آگاه بودن نسبت به آنچه که خواستار آن هستید اهمیت زیادی دارد، و حتی بسیار مهم است که بخش قابل توجهی از انرژی احساسی خود را معطوف به هدفتان کنید.
هنگامی که دقیقا بدانید که چه میخواهید، نیاز خواهید داشت آن هدف را تصور کرده و طوری درباره آن فکر کنید که گویا همین حالا به آن دست یافتهاید.
تغییر طرز فکر و تمرکز انرژی بر روی نتایج هدف، دو گام ضروری بوده اما تنها بخشی از این معادله هستند. بخش دیگر نیازمند تلاش برای دستیابی به اهداف است.
حال که بر شک و تردیدهای درونی خود غلبه کرده و طرز تفکر و تعامل خود نسبت به جهان را تغییر دادهاید، به احتمال زیاد اعتماد به نفس بیشتری خواهید داشت و از خودتان مطمئن هستید، اما هنوز به تلاش برای دستیابی به هر آنچه که رؤیای آن را میبینید نیاز دارید.
به عنوان مثال، به جای شک و تردید درباره موضوع انتشار کتاب خودتان، که آیا اصلا کتاب شما منتشر خواهد شد یا نه، منتقد درونی خود را ساکت کرده و حس اعتماد به نفس خود را تقویت کنید.
حال شما نیاز دارید تا واقعا نسخهی خطی کتاب خود را نوشته، بازنویسی کرده و برای ناشر ارسال کنید. بدون اقدام و عمل تنها با افکار پوچ و واهی خود باقی خواهید ماند -درست است که اهمیت دارد- اما تا زمانی که با تلاش و عمل ترکیب نشود کافی نیست.
غذای روح...برچسب : نویسنده : فودروح foodrooh بازدید : 338 تاريخ : شنبه 30 شهريور 1398 ساعت: 0:00